حیاط خلوت

حیاط خلوت

کارمان به جایی رسیده که باید طوری دلتنگ شویم که به کسی بر نخورد...
حیاط خلوت

حیاط خلوت

کارمان به جایی رسیده که باید طوری دلتنگ شویم که به کسی بر نخورد...

دلتنـــــگ...

گاهی حجـم ِ دلــــتنـگی هایـم


آن قــَدر زیـاد میشود که دنیــــا با تمام ِ وسعتش برایـَم تنگ میشود ...


دلتنــگـم...دلتنـــــگ کسی کـــــه گردش روزگــــارش به من که رسیــــد از حرکـت ایستـاد...


دلتنگ کسی که دلتنگی هایم را ندید...


دلتنگ ِ خود َم...
خودی که مدتهـــــاست گم کـر ده ام ...
گذشت دیگر آن زمان که فقط یک بار از دنیا می رفتیم

حالا یک بار از شهر می رویم...
یک بار از دیار … یک بار از یاد … یک بار از دل … و یک بار از دست
نظرات 16 + ارسال نظر
عطیه پنج‌شنبه 30 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 08:30 ب.ظ http://afsaran313.blogfa.com/

...

یک لحظه آرامش ِ بعد از سختی را

با یک عمر شاد زیستن ِ دائم در بهشت

طاق نمی زنم!

بهترین کار بود کندنِ آن سیب...

...

مریم یکشنبه 23 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 10:12 ب.ظ

آخخخخخخخخخخ که چقدر دلتنگگگگگگگگگگگگم اما نه دلتنگ خودم آخه خودی نمونده!و نه به وسعت دنیا آخه همه دنیا هم کوچیکه واسه دلتنگیم!

کارمون به جایی رسیده که باید طوری دلتنگ بشیم که به کسی برنخوره...

[ بدون نام ] دوشنبه 24 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 05:35 ب.ظ

اگه به کسی برمیخورد دیگه دل دلتنگی نبود!

behzad شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 07:05 ب.ظ http://shadmehr-music31.blogsky.com

سلام خسته نباشید من شما رو به دیدن وبلاگ خودم دعوت میکنم اومیدوارم خوشتون بیاد خوشحال میشم نظر زیبای خوتون رو برام بگذارید
http://shadmehr-music31.blogsky.com

هنگامه شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 10:20 ب.ظ

دلم تنگه والابوخودا

منم خیلی دل تنگم هنگامه جون

هنگامه شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 10:20 ب.ظ

سلامتی کسی که اونقدر یادشم که اگه یاد خدا بودم نصف بهشت مال من بود....

فاطمه شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:39 ب.ظ

نبینم دلتنگیت رو خانمی...

یه غریبه شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:46 ب.ظ

دلتنگی ها رو خودمون میسازیم،نه دیگران
چشمانت را پاک کن!عینک بی وفایی بر چشم بزن!
که دنیا و آدمهاش بد سنگ دل اند...

عین کاف یکشنبه 27 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:54 ب.ظ

جانم؟؟؟؟
!

اینو کی جای من گذاشته؟؟؟!!!!

الان در هنگم...!

دوستان عزیز! اون "عطیه " منم!
وبلاگمم خیلی وقته به اون اسم نیست!!!


این پست مال پارساله
چون حال و هواشو داشتم گذاشتمش پست ثابت

اورنگ دوشنبه 28 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:35 ق.ظ

شما که خیلی وقته از دس رفتی دوست عزیز

نه از یه نظر دیگه از دست رفتم
دلم از یه چیزه دیگه گرفته نه اونکه داری بهش فک میکنی!!

reyhaneh سه‌شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 03:27 ب.ظ

و نمیدانی چقدر سخت است

وقتی حالم در

واژه هایم

نمیگنجد...

... سه‌شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 03:30 ب.ظ

نمیدونی چقدر سخته که فکر میکردی فقط تو رو داره
اما بعدا بفهمی که اون فقط داشته نقششو خوب بازی میکرده
اون وقته که بعدا مجبور میشی به هرکسی واسه درد دل کردن بگی "شما که غریبه نیستی" و اونو در آغوش فرد دیگه ای ببینی
سخته ولی نمیدونی...

غریبه آشنا چهارشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 01:41 ق.ظ

بنام خدا
آهنگ وبتون زیباست
و نوشته ها هم زیباست اما یه خورده فانتزی اند،گرچه حس و حال واقعی آدم ها بیش از این هاست
این نوشته ها هرچقدر هم مفهومی و زیبا باشن عمق وجودی آدم ها،عواطف و احساسشون رو نشون نمیدن
باید گذشت از دل تنگی ها،فایده ای ندارد دنیا...بگذر
گرچه خیلی سخته...سخت... اگه آدم یکی رو دوست داشته باشه حاظره چشمش رو بروی خیلی چیزها ببنده،آرزو هاش که هرچه قدر دوست داشتنی برای کلی فکر و خیال داشته باشه و یا پله های موفقیت رو کنار میذاره...خودش رو پایین بیاره بقدری که اون احساس نکنه تو بر اون برتری و اون لذت ببره...
احساسات خیلی خوبه اما همه چیز آدم نیست...تازه میشه فهمید زندگی خیلی لازمه های دیگه داره که احساس ذره است
دل تنگ مباش... روزی همه غم های عالم تمام مشود،غم های دیروز،آرزوهایمان امروز تمام شده است،رسیده ایم به آنها،حتی یامان هم نمی آید که کی گذشتیم

سلام
بله درسته ولی باید توشرایط قرار بگیری تا بتونی حسه دلتنگی رو درک کنی
درسته میگذره و ممکنه بعدها به دلتنگیت بخندی ولی اون لحظه که روحت خسته ست اون لحظه که داغونی اون لحظه که غم دنیا رو سرت آوار میشه اونجاست که دیگه تاب نمیاری این همه دلتنگی رو
امیدوارم هیچ وقت هیچ کس دلتنگ نشه چون بدترین درد دردِ روحیه

غریبه آشنا چهارشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 01:34 ب.ظ

بنام خدا
دل تنگی...
سال هاست که داشتم،اما همراه انتظار بی پایان باشه و حس کنی محبوبت رو شاید زود شاید دیر از دست میدی خودتم داری آروم آروم از دست میری،دیگه به زندگی سابقت بر نمیگردی... گرچه اون رفته یا میره اما این تویی که میمونی با این همه تغییر،انتظار،و دلتنگی... سخته
اما روز باید گذشت

دلتنگی بعضی وقتا حسه نبودن کسیه
که شما دارین راجع بهش میگین
ولی دلتنگی گاهی دلایل دیگه هم داره که منظوره منه
گاهی دلت از زمونه میگیره
گاهی دلت از بعضی آدما میگیره
گاهی دلت از قضاوت غلط دیگران میگیره
وای که آدما عجب قضاوتایی میکنن
وای که چقد دلت میگیره وقتی میبینی آدما خودشونو گذاشتن جای خدا و قضاوت میکنن و حکم صادر میکنن
وای که چقد آدم حالش بد میشه از بعضی آدما که خودشونو خیلی بالا میدونن

باور چهارشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:25 ب.ظ

تا حالا شده یکی رو باور داشته باشی ،
ندونی چرا ... اما بی دلیل به فکرت بیاد ،
بدون اینکه بخوای... تو دعاهات به ذهنت بیاد،
گاهی احساس کنی بی دلیل دل تنگش شدی،
وقتی میبینیش ... ندونی چرا، اما ضربان قلبت بره بالا،
و دفعه بعد سر نمازت خودت بخوای و دعاش کنی...
تا حالا شده یکی رو ندونی چرا،اما این طوری باور داشته باشی...
و یک دفعه در اوج باوری که ازش داری،یکی بهت برسه و شروع کنه به گفتن حرفایی ازش... که هر کدومش تبری باشه به ریشه باورهات...
بعد یه روز دیگه یکی دیگه ... دوباره همون حرفا...
بعد یه روز دیگه ..........
و حالا تو باشی دنیایی از ابهام و سوال و ...
ولی باز ندونی چرااا... ولی باور نکنی،
محکم جلوشون وایسی و آرزوتو فریاد بزنی و بگی دروغه،
اما بعد تو خلوتت تو باشی و یک دنیا ابهام،
تو باشی و یک دنیا تردید،
تو باشی و یک دنیا دل شکستگی،
تو باشی و دیوار باورهات که آروم آروم صدای ترک خوردنشونو میشنوی...
اون موقع دیگه ندونی که چی درسته، چی غلط...
فکر کنی کسی رو که باور داشتی ...
به خاطر...
انسانیتش،پاکیش، درستیش،اعتقادش،بزرگیش،
و شخصیتش...
حالا باید باورکنی همه باورهات دروغ بوده ... اشتباه بوده،
اما نتونی ... باز هم نتونی باور کنی ... و همچنان بر باورهای خودت پای بند باشی،
و منتظر باشی ... منتظر یک معجزه که بهت ثابت کنه
دیگران در اشتباهن نه تو ...
منتظر این که بیاد و بگه همش درووووووووووووغه ...

یه چیزی رو میدونی؟؟!
قبل از اینکه راجع به کسی قضاوت کنی کمی با کفش های او راه برو

خیلی وقتا تعجب میکنم از کار آدما
میگن خدا ، ولی خودشون نشستن جای خدا قضاوت میکنن،حکم میدن
منم شده بعضی وقتا یه فکرایی راجع به یه کسایی کردم ولی بعدش شرمنده شدم از فکری که کردم
ولی حالا یاد گرفتم اگه با چشمم هم چیزی رو دیدم قضاوت نکنم
چون باور دارم خدا از حق خودش ممکنه بگذره ولی از حق الناس نمیگذره
دلم میخوا به همه ی کسایی که یه روز راجع بهشون فکرای بدی کردم بگم معذرت میخوام
بگم حلالم کنید
بگم دیگه به عشقم به خدای خودم قول دادم
قول دادم همه سعیمو بکنم عجولانه فکر نکنم
با خدا عهد بستم حداقل نذارم حقی از بنده هاش به گردنم باشه
حقی که خودش گفته اگه بنده ام نگذره نمیگذرم
حالا یادگرفتم حتی اگه از کسی ام بدم اومد زود قضاوت نکنم
حتی اگه همه ی دنیا بگن غلطه
شاید همه ی دنیا میدونن چطور میخوان جوابگو باشن ولی من بلد نیستم جوابگوی تهمت زدن باشم...

غریبه آشنا پنج‌شنبه 31 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:57 ق.ظ

یک نفر دلتنگ است.
یک نفر می بافد.
یک نفر می شمرد.
یک نفر می خواند.
زندگی یعنی: یک سار پرید.
از چه دلتنگ شدی؟
دلخوشی ها کم نیست: مثلا این خورشید،
کودک پس فردا،
کفتر آن هفته.
یک نفر دیشب مرد
و هنوز، نان گندم خوب است.
و هنوز آب می ریزد پایین، اسب ها می نوشند.
قطره ها در جریان،
برف بر دوش سکوت
و زمان روی ستون فقرات گل یاس.

از سهراب سپهری

ممنون...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد