حیاط خلوت

حیاط خلوت

کارمان به جایی رسیده که باید طوری دلتنگ شویم که به کسی بر نخورد...
حیاط خلوت

حیاط خلوت

کارمان به جایی رسیده که باید طوری دلتنگ شویم که به کسی بر نخورد...

تلنگر...

آنگاه که غرور کسی را له می کنی،


آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی،


آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی،


آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری،


آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی،


آنگاه که خدا را می بینی و بنده ی خدا را نادیده می گیری،



می خواهم بدانم،


دستانت را بسوی کدام آسمان بلند می کنی تا برای


خوشبختی خودت دعا کنی؟


                                                 "سهراب سپهری"


نظرات 5 + ارسال نظر
مهتاب سه‌شنبه 25 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 01:35 ب.ظ http://mahttab.blogsky.com

به روی زندگی دو خط زرد می کشم و چشم عاشق تو را که گریه کرد می کشم. تو رفتی و بدون تو کسی نگفت با خودش که من بدون چشم تو چقدر درد می کشم …

اورنگ سه‌شنبه 25 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 07:40 ب.ظ http://0rang.blogfa.com

رو به خدایی که در این نزدیکییست!

هنگامه سه‌شنبه 25 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 09:58 ب.ظ http://hengameharjomand.blogsky.com/

مگه دیگه اعتقادی به دعا داره اون خودشو خدامیدونه

عطیه سه‌شنبه 25 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 10:50 ب.ظ http://afsaran313.blogfa.com/

خداوند بی نهایت است

به قدر فهم تو کوچک
و به قدر ایمان تو گسترده می شود....

خدا بزرگتر است از تمام گناه هایی که انجام داده ام، انجام می دهم، انجام خواهم داد
خدا بزرگــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــتر است عزیزم....

عطیه چهارشنبه 26 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 08:00 ب.ظ

سلام

آمدم
چیزی ننوشته بودید!!!!!!!!!!!

بنویسیدددددددددددددددددددد

سلام عزیزم
چشم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد