حیاط خلوت

حیاط خلوت

کارمان به جایی رسیده که باید طوری دلتنگ شویم که به کسی بر نخورد...
حیاط خلوت

حیاط خلوت

کارمان به جایی رسیده که باید طوری دلتنگ شویم که به کسی بر نخورد...

خسته ام به وسعت تاریخ!

خسته ام
تمام کوه های پا بر جای تاریخ
که فرهاد آن ها را نکند
بر روی دوشم سنگینی می کنند
چشم به راه هیچ مسافری نیستم
اما ...
دروغ نوشتن را من وارد این متن نکردم
چشم به راهم
انتظار فعلی است که هیچگاه
به فاعلش نرسید !
من تمام صفات را از برم
اما حس امروز مرا
هیچ صفتی کامل نمی کند
هنوز خالی ماندم در ابتدای جمله ام
و چشم به راهم
تا کسی مرا به نقطه پایانم برساند
بی صفت بودن بهترین
تعریف حالم شده است !!
بخوابان تمام صداهای دنیا را
سکوت می خواهم در آخر راهی که تو می آیی ...

پ.ن :
ای کاش آسمان بودم
حتی اگر تنها یک پرنده در من پر می زد

نظرات 4 + ارسال نظر
عطیه پنج‌شنبه 25 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 09:12 ب.ظ

انشالله بحق این روزای عزیز غما از دلت برن
_________________

غم بزرگ غمه نبوده مولاست

اورنگ جمعه 26 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 11:35 ق.ظ http://0rang.blogfa.com

روزبه جمعه 26 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 12:58 ب.ظ http://my-truelove.blogfa.com

شبی با خیال تو همخونه شد دل
نبودی . ندیدی چه ویرونه شد دل
نبودی . ندیدی پریشونیامو
فقط باد و بارون شنیدن صدامو

غمت سرد و وحشی به ویرونه میزد
دلم با تو خوش بود و پیمونه میزد
دلم با تو خوش بود و پیمونه میزد
نه مرد قلندر . نه آتش پرستم
فقط با خیالت شبا مست مستم

الهی سحر پشت کوهها بمیره
خدا این شبا رو از عاشق نگیره

نه یک شب که هر شب دلم بیقراره
میخواد مثل بارون بباره بباره

شب مرد تنها پر از یاد یاره
پر از گریه تلخ بی اختیاره
شب مرد تنها . شب بی تو مردن
شب غربت و دل به مستی سپردن

شبای جوونی چه بی اعتباره
همه اش بیقراری . همه اش انتظاره
همه اش بیقراری . همه اش انتظاره

هنگامه دوشنبه 29 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 02:06 ب.ظ

یگر تو را میان غزل گم نمی کنم
تا دارمت نگاه به مردم نمی کنم

در گیر و دار تلخ رسیدن به عشق
حتی به جان خویش ترحم نمی کنم

ای بهترین بهانه برای نمردنم
دیگر تو را میان غزل گم نمی کنم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد