حیاط خلوت

حیاط خلوت

کارمان به جایی رسیده که باید طوری دلتنگ شویم که به کسی بر نخورد...
حیاط خلوت

حیاط خلوت

کارمان به جایی رسیده که باید طوری دلتنگ شویم که به کسی بر نخورد...

گاه دلتنـــــــگ می شوم،دلتنـگتر از تمام دلتنگـــــــــی ها

حسرت ها را می شمارم...

و باختن ها...

وصدای شکستن را...

نمیدانم من کدامین امید را ناامید کردم؟؟؟

وکدام خواهش را نشنیدم

وبه کدام دلتنگی خندیدم

که چنین دلتنگــــــــــــــــم!!!...

نظرات 4 + ارسال نظر
نصیبه یکشنبه 15 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 01:31 ب.ظ

اونی که دستشه انگشتره؟؟؟؟

قربونت برم دلتنگیات مال قلب مهربونته عزیزم

نمیدونم فک کنم گل طبیعی باشه لای انگشتاش!!!!
خییییلی دوستت دارم نصیبه جونم

عطیه یکشنبه 15 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 10:08 ب.ظ

خدایی تو چه توجهی داریا!

ناناحن نباش

درس میشه

بزرگ میشی!

نازنین دوشنبه 16 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 02:32 ب.ظ

دختری خوابیده در مهتاب
چون گل نیلوفری بر آب
خواب میبیند..خواب
خواب میبیند که بیمارست دلدارش
وین سیه رویا...شکیب از چشم بیمارش.
ابتهاج
.
.
.روزگار غریبی ست نازنین

ممنون قشنگ بود...

مریم سه‌شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 08:28 ب.ظ

کاش کسی معنی (دلتنگتر از تمام دلتنگی ها )رو می فهمید وقتی که دلتنگی گلویت را میفشرد طوری که نتوانی گریه کنی تا لحظه ای آرام شوی!!!
و شاید هم به کدامین گناه؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد