در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلا ً به تو افتاد مسیرم که بمیرم
یک قطره آبم که در اندیشه دریا
افتادم و باید بپذیرم که بمیرم
یا چشم بپوش از من و از خویش برانم
یا تنگ در آغوش بگیرم که بمیرم
این کوزه ترک خورد!چه جای نگرانی است
من ساخته از خاک کویرم که بمیرم
خاموش مکن آتش افروخته ام را
بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم

نه بابا دور از جون ..............
ولی گاهی اوقات مردن بهتر از این طوری ...
تو این آدما ... زندگی کردنه ....
سلام
شعر خیلی قشنگی بود.
از کی بود؟
سلام عزیزم
از فاضل نظری
بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم
فاضل نظری
شعر زیبایی بود..سه گانه فاضل واقعا عالی و زیباس...
گریه های امپراطور..آن ها...اقلیت...
...
نرگس آتش پرستی داشت شبنم میفروخت
با همان چشمی که میزد زخم،مرهم میفروخت
زندگی چون برده داری پیر در بازار عمر
داشت یوسف را به مشتی خاک عالم میفروخت
زندگی این تاجر طماع ناخن خشک پیر
مرگ را همچون شراب ناب کم کم میفروخت
در تمام سالهای رفته بر ما روزگار
مهربانی میخرید از ما و ماتم میفروخت
من گلی پژمرده بودم در کنار غنچه ها
گلفروش ای کاش با آنها مرا هم میفروخت....
ممنون
شعر قشنگی بود.....
قالب سایت..عکس و نوشته ها خیلی خوب داره
ممنون...