حیاط خلوت

حیاط خلوت

کارمان به جایی رسیده که باید طوری دلتنگ شویم که به کسی بر نخورد...
حیاط خلوت

حیاط خلوت

کارمان به جایی رسیده که باید طوری دلتنگ شویم که به کسی بر نخورد...

چادر من...

چـادرِ مـن


نـه بـرای نشـان دادن فقـر در سریـال هـای کشـورم است …

نـه لبـاس متهمـان ِ دادگـاه و زنـدان هـا …

چـادر مـن تـاج بنـدگـی مـن است …

سنـد زهـرایی بـودنـم را امضــا میکنـد …!

طعنـه هـا دلسردت نکنـد بـانــو …

بـا افتخـار در کوچـه هـای شهـر قـدم بـزن …!

عفیف بمان بانــو

در را ببند

بگذار در بزنند

بگذار بگویند مهمــان نواز نیستــی..!

بگذار بگویند......

اینگونـه هر کسـی حریم دلت را لمس نمی کند

خدا پلک را داد

برای بستن چشم در گناه


و ما خرجش کردیم


برای چشمک زدن بر گناه...

بانو..

کاش بدانی هر نگاهی لایق لمس نگاهت نیست...

و هر دستی لایق هم دستی ات ...

و هر دلی لایق هم دلی ات ...

راستش اینجا هر همی لایق هم بودن نیست!..

هوا ابری است !

آفتاب که سر بزند خواهی دید که

اینجا هنوز هم دستان پاک همدست دارند...

و دل های پاک همدل


حجاب..



دخترک با ناز به خدا گفت  : 

چطور زیبا می آفرینی ام !!!!و انتظار داری خود را برای همگان  زیبانکنم؟

خدا گفت:زیبای من !

تو را فقط برای خودم آفریدم !!!

دخترک، پشت چشمی نازک کرد و گفت:خدا که بخل نمی ورزد،

بگذار آزاد باشم خدا چادر را به دخترک هدیه داد.دخترک با بغض گفت:با این؟

اینطور که محدودترم.

اصلا می خواهی زندانی ام کنی؟یعنی اسیر این چادر مشکی شوم ؟؟؟؟

خدا قاطع جواب داد:بدون چادر،اسیر نگاه های آلوده خواهی شد...

هر چیز قیمتی را که در دسترس همه نمی گذارند.  تو جواهری .

دخترک با غم گفت: آخر...آخر، آنوقت دیگر کسی مرا دوست نخواهد داشت.

 نه نگاهی به سمت من خواهد آمد و نه کسی به من توجه میکند!!

خدا عاشقانه جواب داد:من خریدار توام!

 منم که زود راضی می شوم و نامم سریع الرضاست.

آدمیانند و هزاران نوع سلیقه! هرطور که بپوشی و بیارایی،

باز هم از تو راضی نمی شوند

اصلا مگر تو فقیر نگاه مردمی؟ آن نگاه ها مصدومت میکند

دخترک آرزویش را به خدا گفته بود و می خواست چونان فرشته ای

محبوب جلوه کند!!!

خدا با لطف جوابش را داد: دخترک قشنگ!

وقتی با عفاق و حجابت در میان گرگان قدم برمیداری،فرشته ای.

دخترک زبان دور دهان چرخانید و گفت: مگر خودت زیبایی را دوست نداری؟!

این طور ساده که نمی شود! میخواهم جذاب تر شوم و خریدنی!!

" مداد شمعی سرخش را برداشت و دو لبه ی دهانش را قرمز کرد. ماژیک مشکی به دست گرفت و دور چشمهایش کشید و بعد چون برف سپید جلوه می نمود. آبشاری از گیسوانش را هدیه داد به نگاه ها، مفت و رایگان، دخترک چون عروسکی در بازار دنیا، پشت ویترین خیابان خود را به نمایش که نه،به فروش گذاشت.

برچسبی روی هر نگاه دخترک به چشم میخورد: "حراج شد" حراج شد

و هرکس رد می شد میگفت: آن چیز که حراج شود حتما ارزش و قیمتی ندارد و همگان رد شدند

و هیچکس

نخریدش...

فلز متولدین خرداد

متولدین خرداد : جیوه

فلز سرد جیوه در متولدین خرداد تمایلات دوگانه ای را به وجود می آورد مگر آنکه خودش جلوی این کارها را بگیرد و به ندای قلب خود گوش کند. هنگامی که عمیقا به دنبال علت بی حوصلگی متولد خرداد بگردید در می یابید که او همیشه در پی هدفی است ولی مشکل اساسی او این است که هدف را نمی شناسد . متولد خرداد از تخیل بسیارقدرتمندی برخوردار است و به همین خاطر اهداف زیادی را در سر می پروراند. ذهن متولدین خرداد همیشه به کاری مشغول است و به همین دلیل بیش از دیگران به استراحت نیاز دارد . آنها با آنکه نسبت به بی خوابی حساس هستند ولی هیچگاه به اندازه کافی نمی خوابند.