حیاط خلوت

حیاط خلوت

کارمان به جایی رسیده که باید طوری دلتنگ شویم که به کسی بر نخورد...
حیاط خلوت

حیاط خلوت

کارمان به جایی رسیده که باید طوری دلتنگ شویم که به کسی بر نخورد...

ماه میهمانی خدا...رمضان می آید...

 

پنجره آسمانی شعبان را که می گشاییم رایحه ی خوشبوی رمضان است که مشاممان را می نوازد و ماه خدا که هلول می کند، خداوند سفره مهمانی اش را برایمان بر سریر عرش می گشاید تا شاید در فرصتی سی روزه راهی به آن یابیم و هم سفره ملائک شویم. فرصتی که پیک رمضان ، هر صبح نوید آمدنش را بر زمهریر دلمان زمزمه می کرد و ما نیز بی صبرانه خواستیم از پستوی مه گرفته شبهای بی ستاره مان بیرون زنیم تا راهی ضیافت خدا شویم ، تا رمضانی دیگر را بندگی کنیم . و چه شرمگین از ژرفای وجودمان صفیر بندگی را سر می دهیم که تائب معبد نشینی هستیم که از کورسوی جهان امده تا شاید بتواند دل را به توبه ای دیگر بشوید.
حالا ما هستیم و کوچه های دعا ونیایش که جملگی از برای بندگی خدا است. ما هستیم و کوله بار غفلت که هر سال به امید کرمش در این ماه به دوش شرم می گیریم و ملتمسانه ((یا غیاث المستغیثین)) را با دستان دعا روانه آسمان می کنیم.
رمضان که می آید فرصتی دوباره می یابیم ، فرصتی می یابیم تا عاشق شویم، دوباره انسان شویم، ابر حسرتی شویم بر مرغزار خشکیده دلمان، آب شویم، روشن شویم و از نو، نو شویم.

رمضان که می آید می خواهیم زنده شویم حتی اگر به مردن خو گرفته باشیم، می خواهیم بشنویم حتی اگر با نشنیدن مانوس باشیم، می خواهیم سخن بگوییم حتی اگر لبانمان بی قرار سکوت باشد. و خواستن ما آن چیزی است که در کردارمان هویدا می شود و ان زمان است که روزه ما ابلیس را به زنجیر می کشد و شرم از کردار امت را از سیمای نبی می زداید. چه بسا که قدر ما در والا شبی بالا می رود و با میزان خدا سنجیده می شود و عرش به سیلاب اشک هایمان غبطه می خورد و گناه با تلنگری از جنس توبه از ما دور می شود.

آری! ماه خدا که هلول می کند، بی تابیم برای خواندن قنوت غربتمان و دعا از میان ربنای دستانمان. بی تابیم برای احیا شدن با شبهای قدر در سکوت لحظه ها . بی تابیم برای زمزمه دعای سحر:(( اللهم انی اسئلک من بهائک...)) بی تابیم برای اینکه از بال فرشتکان رحلی سازیم برای قرآنمان تا با آن روانه عرش شویم. بی تابیم برای هرچه پاکی و خوبی است. بی تابیم برای رها شدن، به پرواز در آمدن...

چه سود که می خواهیم پر گشاییم اما پاهایمان چسبیده به دنیاست ، می خواهیم خانه دل را بگشاییم اما شاه کلیدش را نیافته ایم. ولی صدق داریم که این حقیقت دارد، این حقیقت دارد که روزه ما در این ماه پلی می شود از ما تا خدا و این تازه آغاز بندگی ماست. این حقیقت دارد که جود و کرم او بی منتهاست و دریای غفلت ما بی مدعا.

رمضان که می آید پای دل را می کشانیم تا در لیلة القدری دیگر قدرمان را با قدر علی (ع) پیوند زنیم . رمضان که می آید کاسه شیری می شویم که بر دستان کودک یتیمی روانه خانه علی (ع) است. دستمال زردی می شویم که بر پیشانی حیدر بی قراری می کند، قطره خونی می شویم که از زخم مولا جاری می شود و صبر می شویم در چاهی که دیگر شبی با علی به خود نخواهد دید. ولی ای کاش رمضان که می رود شمشیری نشویم که بر فرق علی (ع) فرود امد و زخمی نشویم که بر سر او نشانده شد. کاش بدانیم رمضان که می رود ما هم با او برویم
.

نظرات 4 + ارسال نظر
[ بدون نام ] یکشنبه 16 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 08:35 ب.ظ

سلام

تو این ماه عزیز مارو هم دعا کن ...

چشم حتما عزیزم
شما واسه من دعا کن میدونی که خیلی محتاج دعام
ایشالا خدا حاجت همه رو بده

عین.کاف یکشنبه 16 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 08:36 ب.ظ

من بودماااااااااااااااا ...

بی نشان دوشنبه 17 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 02:22 ب.ظ

بنام خدا
میبینم که قالب خیلی قشنگی گذاشتی
مبارکت باشه

نوشته بودم شاید در این ماه پربرکت کمتر به وب وایمیلم سر بزنم

دوستتو سر سفره سحر و افطار فراموش نکن

سلام ممنون
شما هم مارو فراموش نکنید

فاطمه جمعه 21 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 03:40 ب.ظ

سلام عزیز دلم خوبی؟
طاعات و عباداتت قبول درگاه حق.التماس دعا
قالب جدیدت خیلی خوشگله.
دوست دارم بووووووس

سلام عزیزم
نماز روزه شما ام قبول باشه
منم خییییلی دوست دارم عزیزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد