انسان ها هر از چند گاهی ، از جایی می افتند
از لبه پرتگاه
از پا
از نفس
از این ور بوم
از دماغ فیل
از چاله به چاه
از عرش به فرش
از چشم
از چشم
از چشم......
چگونه است؟!
صبح که بیدار شدی کدامین نقاب را بر می داری؟
فصل نقابهاست...
انگار کسی ما را بی نقاب نمی بیند اگر روی واقعی داشته باشیم کسی ما را نمی پسندد به دنبال لحظه ایم که تمام نقابها از چهره ها برداشته شود
ایا آن روز هیچ "خودی" باقی خواهد ماند؟
دانشجویی به استادش گفت:
استاد اگر شما خدا را به من نشان بدهید عبادتش می کنم و تا وقتی خدا را نبینم آن را عبادت نمی کنم.
استاد به انتهای کلاس رفت و به آن دانشجو گفت : آیا مرا می بینی؟
دانشجو پاسخ داد : نه استاد ! وقتی پشت من به شما باشد مسلما شما را نمی بینم.
استاد کنار او رفت و نگاهی به او کرد و گفت : تا وقتی به خدا پشت کرده باشی او را نخواهی دید
گرم است؟! چراغش نوری دارد هنوز؟!
که عقل همه در چشمشان است !!!
اگر در جایی زندگی کنیم که : هرزگی مُد؛ بی آبرویی کلاس؛ مستی و دود تفریح؛ دزد بودن و لاشخوری و گرگ بودن رمز موفقیتمون باشه....
پس باید بپذیریم که جهنم هم جای بدی نیست....
ما خوب یاد گرفتیم :
در آسمان مثل پرندگان باشیم و در آب مثل ماهی ها...
اما هنوز یاد نگرفتیم روی زمین چگونه زندگی کنیم....