-
درد ِ دل...
یکشنبه 23 مهرماه سال 1391 14:37
درد ِ دل ... که می کنی .... ضعف هایت ، دردهایت را .... می گذاری توی ِ سینی و تعارف می کنی .... که هر کدامشان را که می خواهند .... بردارند .... تیز کنند .... تیغ کنند .... و بزنند به .... روحت ....
-
سقوط
شنبه 22 مهرماه سال 1391 10:12
انسان ها هر از چند گاهی ، از جایی می افتند از لبه پرتگاه از پا از نفس از این ور بوم از دماغ فیل از چاله به چاه از عرش به فرش از چشم از چشم از چشم......
-
السلام علیک یا حجت الله فی ارضه
پنجشنبه 20 مهرماه سال 1391 19:47
این روزها ... احساسِ آفتابگردان تنهایی را دارم که آفتابش پشت ابرهاست ... اللهم عجل لولیک الفرج
-
نقاب ها...
پنجشنبه 20 مهرماه سال 1391 17:35
چگونه است؟! صبح که بیدار شدی کدامین نقاب را بر می داری؟ فصل نقابهاست... انگار کسی ما را بی نقاب نمی بیند اگر روی واقعی داشته باشیم کسی ما را نمی پسندد به دنبال لحظه ایم که تمام نقابها از چهره ها برداشته شود ایا آن روز هیچ "خودی" باقی خواهد ماند؟
-
مرا ببخش قلب من...
چهارشنبه 19 مهرماه سال 1391 19:04
برای دلم گاهی مادری مهربان می شوم دست نوازش بر سرش می کشم و می گویم: غصه نخور عزیزکـــــــــــــم می گذرد ... برای دلم گاهی پدر می شوم خشمگین می گویم: بس کن دیگر بزرگ شدی ... گاهی هم دوستی می شوم مهربان دستش را می گیرم و می برمش به باغ رویا، کنار تو... دلم از دست من خسته است... دلم از دست من زخم خورده است... مرا ببخش...
-
سخت ترین دو راهی...
دوشنبه 17 مهرماه سال 1391 17:43
سخت ترین دو راهی ؛ دو راهی بین فراموش کردن و انتظار است... گاهی کامل فراموش میکنی و بعد می بینی که باید منتظر می ماندی... و گاهی آن قدر منتظر می مانی که می فهمی زودتر از اینها باید فراموش میکردی...
-
شاید پشتت به خداست!!
یکشنبه 16 مهرماه سال 1391 15:11
دانشجویی به استادش گفت: استاد اگر شما خدا را به من نشان بدهید عبادتش می کنم و تا وقتی خدا را نبینم آن را عبادت نمی کنم. استاد به انتهای کلاس رفت و به آن دانشجو گفت : آیا مرا می بینی؟ دانشجو پاسخ داد : نه استاد ! وقتی پشت من به شما باشد مسلما شما را نمی بینم. استاد کنار او رفت و نگاهی به او کرد و گفت : تا وقتی به خدا...
-
تنهایی...
پنجشنبه 13 مهرماه سال 1391 19:23
هر چقدر هم که بگویی : تنهایی خوب است؛ هم من و هم تو میدانیم که: تنهایی خوب نیست ... ولی چه میتوان کرد وقتی خوبی نمانده تا به تنهایی ، واژه تنهایی را از تخته سیاه زندگی پاک کند ... به تنهایی و بدون تو روزگار میگذرانم ؛ ناراحت نباش ، این روزها همه کمکم میکنند باور کنم : تنهایی خوب است ...
-
آدم ها...
پنجشنبه 13 مهرماه سال 1391 19:19
آدم ها همه می پندارند که زنده اند برای آنها تنها نشانه ی حیات بخار گرم نفس هایشان است! کسی از کسی نمی پرسد : آهای فلانی! از خانه ی دلت چه خبر؟! گرم است؟! چراغش نوری دارد هنوز؟!
-
ایستادگی...
چهارشنبه 12 مهرماه سال 1391 20:11
آنقدر زمین خورده ام که بدانم برای برخاستن نه دستی از برون که همتی از درون لازم است ... حالا اما نمی خواهم برخیزم می خواهم اندکی بیاسایم فردا برمی خیزم وقتی که فهمیده باشم چرا زمین خورده ام ... .
-
هویج...
چهارشنبه 12 مهرماه سال 1391 20:03
بزرگی وصیت کرد که برای سلامتی عقلتان هویج بخورید؛ همه خندیدند و کسی ندانست... که عقل همه در چشمشان است !!!
-
جهنم...
چهارشنبه 12 مهرماه سال 1391 19:43
اگر در جایی زندگی کنیم که : هرزگی مُد؛ بی آبرویی کلاس؛ مستی و دود تفریح؛ دزد بودن و لاشخوری و گرگ بودن رمز موفقیتمون باشه.... پس باید بپذیریم که جهنم هم جای بدی نیست....
-
سال های کودکی
سهشنبه 11 مهرماه سال 1391 15:01
گاهی دلت از سن و سالت می گیرد می خواهی کودک باشی کودک به هر بهانه ای به آغوش غمخواری پناه می برد و آسوده اشک می ریزد بزرگ که باشی باید بغض های زیادی را بی صدا دفن کنی... . .
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 10 مهرماه سال 1391 18:56
ما خوب یاد گرفتیم : در آسمان مثل پرندگان باشیم و در آب مثل ماهی ها... اما هنوز یاد نگرفتیم روی زمین چگونه زندگی کنیم....
-
هوای خوب....
شنبه 8 مهرماه سال 1391 19:39
هوا چقدر خوب و دو نفره ست... من هستم و خدا... و در جاده ی زندگی،صورتم مهمان نسیمی که معطر شده از امید... به خودم میگم: هیچ چیز ارزش این رو نداره که دستم رو از دستان مهربون خدا بکشم بیرون و بگذارم تو دست غیر خدا... راستی اونکه دستان مهربان خدا رو به غیر او فروخت غیر از افسوس چه چیزی رو بدست آورد؟؟
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 6 مهرماه سال 1391 15:26
و من گریخته ام؛ و در پی من صیادها؛ و فرا رویم دام ها؛ یا ضامن آهو؛ من یقین دارم دستان تو تنها سهم آهو نیست ... السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا «علیه السلام» . .
-
شهوت و شعور
چهارشنبه 5 مهرماه سال 1391 14:35
خدا به فرشته ها شعور داد بدون شهوت، به حیوانات شهوت داد بدون شعور، و به انسان هر دو را... انسانی که شعورش بر شهوتش غلبه کند از فرشته ها بالاتر است، و انسانی که شهوتش بر شعورش غلبه کند از حیوان پست تر...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 4 مهرماه سال 1391 15:21
وقتی خدا از پشت ، دستهایش را روی چشمانم گذاشت ، از لای انگشتانش آنقدر محو دیدن دنیا شدم که فراموش کردم منتظر است نامش را صدا کنم ...
-
و خدایی که در این نزدیکی ست...
دوشنبه 3 مهرماه سال 1391 21:44
با دلخوری و افسوس میگم : خیلی کلافه ام ، دارم گیج می شم! با همون قیافه ی آروم با تعجب میپرسه : چطور مگه ؟! با بی حوصلگی میگم : نمی دونم ، تو بهم بگو ؛ این یه قانونه ؟ این یه قانونه که کمترین محبتها رو از کسانی می بینیم که بیشترین محبتها رو بهشون کردیم و بیشترین محبتها رو از کسانی می بینیم که کمترین محبت و توجه را...
-
همیشه...
دوشنبه 3 مهرماه سال 1391 21:31
همیشه یه ذره حقیقت پشت هر "فقط یک شوخی بود" هست... یه کم کنجکاوی پشت "همین طوری پرسیدم" هست... قدری احساسات پشت "اصلا به من چه" هست... و اندکی درد پشت "اشکالی نداره" هست...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 3 مهرماه سال 1391 18:37
میگم : این دنیا چیه که اینقدر مذمتش میکنند ؟ جواب داد : هرچیزی که خدا رو از یادت ببره و جاش رو تو دلت بگیره !
-
اللهم صلی علی محمد و آل محمد
دوشنبه 3 مهرماه سال 1391 16:43
در منجلاب گناه غرقند ، ولی خبیثانه رو به آفتاب تف و آب دهان می اندازند ، آفتاب بسیار بالاتر از ذهن کثیفشان می درخشد ، حتی زمانی که فکر میکنند غروب کرده ، در حالِ طلوع دل انگیز دیگریست ... لعنت خداوند بر اهانت کنندگان به ساحت رسول مکرم اسلام حضرت محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله وسلم
-
غیرت....
یکشنبه 2 مهرماه سال 1391 20:56
مردی داخل بازار قدم میزد ، خانمی را دید با لباسی چسبان ، سیمایی زیبا و آرایش کرده و البته ظاهری چشم نواز … ، کنار آن خانم مردی را دید که انگار همسرش بود ، کمی فکر کرد ، نتوانست جلوی خودش را بگیرد ، جلو رفت و نگاهی به همسر آن خانم انداخت و گفت : ببخشید اجازه هست کمی به خانم شما نگاه کنم و لذت ببرم ؟ مرد که عصبانی شده...
-
گل ها هرگز خیانت نمیکنند!!!
شنبه 1 مهرماه سال 1391 23:17
خورشیـــد رفت... آفتابــگردان به دنبــال خورشیـــد می گشت... ناگهان ستاره چشمـــــــــــک زد... آفتابگردان سرش را پایین انداخت... گل ها هرگز خیانت نمیکنند!!!
-
دلی سربلند و سری سر به زیر...
شنبه 1 مهرماه سال 1391 14:49
سرا پا اگر زرد و پژمرده ایم ولی دل به پاییز نسپرده ایم چو گلدان خالی لب پنجره پر از خاطرات ترک خورده ایم اگر داغ دل بود ما دیده ایم اگر خون دل بود ما خورده ایم اگر دل دلیل است آورده ایم اگر داغ شرط است ما برده ایم اگر دشنه ی دشمنان,گردنیم اگر خنجر دوستان,گرده ایم گواهی بخواهید:اینک گواه همین زخم هایی که نشمرده ایم دلی...
-
پاییز
شنبه 1 مهرماه سال 1391 14:40
پاییز میرسد ... و از انبوه برگهای زرد رنگ ، میوه هایی طلایی رنگ باقی مانده اند ! انبوه برگهای رقصنده با باد ... هیچگاه اجازه جلوه به میوه ها را نداده بودند؛ چه در بهار وچه در تابستان ! و عجیب که خزان ، برگها را بیقیمت کرد و میوه ها را قیمتی !
-
زیاد که باشی زیادی می شوی....
جمعه 31 شهریورماه سال 1391 15:46
چه رسم جالبی است !!! محبتت را میگذارند پای احتیاجت ... صداقتت را میگذارند پای سادگیت... سکوتت را میگذارند پای نفهمیت... نگرانیت را میگذارند پای تنهاییت... و وفاداریت را پای بی کسیت... و آنقدر تکرار میکنند که خودت باورت میشود که تنهایی و بی کسی و محتاج!!! آدم ها آنقدر زود عوض میشوند... آنقدر زود که تو فرصت نمیکنی به...
-
دلتنـــــگ...
پنجشنبه 30 شهریورماه سال 1391 20:24
گاهی حجـم ِ دلــــتنـگی هایـم آن قــَدر زیـاد میشود که دنیــــا با تمام ِ وسعتش برایـَم تنگ میشود ... دلتنــگـم... دلتنـــــگ کسی کـــــه گردش روزگــــارش به من که رسیــــد از حرکـت ایستـاد... دلتنگ کسی که دلتنگی هایم را ندید... دلتنگ ِ خود َم... خودی که مدتهـــــاست گم کـر ده ام ... گذشت دیگر آن زمان که فقط یک بار از...
-
تا حالا توجه کردی؟؟
چهارشنبه 29 شهریورماه سال 1391 14:37
تا حالا توجه کردی : با اینکه خــــــــــدا میتونه مچت رو بگیره ولی همش دستت رو می گیره ...؟!!! پس اینو همیشه بدون ... اونجایی که خالی از خــــــداست خطــــــــاست
-
داستـان خلقـت زن
سهشنبه 28 شهریورماه سال 1391 12:45
ا ز هنگامی که خداوند مشغول خلق زن بود، شش روز میگذشت. فرشتهای ظاهر شد و عرض کرد: “چرا این همه وقت صرف این یکی میفرمایید؟” خداوند پاسخ داد: “دستور کار او را دیدهای؟ باید دویست قطعه متحرک داشته باشد، که همگی قابل جایگزینی باشند. باید بتواند با خوردن قهوه تلخ بدون شکر و غذای شب مانده کار کند. باید دامنی داشته باشد...